آهنگ متروک به نام مرد بارانی
Matruk – Marde Barani
موزیک متروک مرد بارانی
میخوام بنویسم واست دستام زده پینه
میخوام گریه کنم واست خیلی دیگه دیره
میخوام بگردم دنبالت امروزو فردا
برات نرسوندن مگه مردت داره میره
فهمیدم نمیای به درک عزیزم
بلند نشو ازجات بتمرک عزیزم
یادت باشه اینو جوجه رو همیشه
آخرای پاییز میشمارن عزیزم
خاطراتو سوزوندم رفتن همه
ناسزا میشنوی ولی برای تو کمه
بارون زده شدم فعلا ی نمه
تا آخرش گوش کن
بگا میرن همه
نبودیو نموندي سر حرفات
دست اونه الانم توي دستات
میسوزونم ایندفعه همه عکسات
اینم اسمه جدید توعه آهاي بد ذات
نبودیو نموندي سر حرفات
دست اونه الانم توي دستات
میسوزونم ایندفعه همه عکسات
اینم اسمه جدید توعه آهاي بد ذات
گریه هاي منه بیچاره ازین دل به دِلَت آخرم رفتو به عشق تو که پیوند نشد
به خدا دست دعا بردمو آخر سر تو به کمان خم ابروي تو سوگند نشد
ز همه دست کشیدم که شوي معجزه ام چه بسا با همه بودي با من نشد
خبر از بي خبري میدهد این دل به دِلَت تو به عشق تو رسیدي ولي این دل چپه شد
گفته بودي که بمیرم با یار خوشي
گفته بودم که نبینم تو ناخوشي
گفته بودي که نزدیک تو دیگر نشوم
گفته بودم که نگذار بد قول بشوم
آره گفته بودي که دیگه نمیشناسي منو
اینهمه شعر بسه بده دلنوشتمو
اگه تا آخر این قصه نموني سر حرف
مرد بارونيت عوض میشه ميموني زیر برف
چند ساله دلم فقط حسرتتو خورده
گلای باغچمون بی آبو جون مونده
نمیخوای برگردی گریه کنم بازم ؟
فکر کنم ی مدته قلبم اونجا مرده
ببخشید اگه کسی واسم تو نشد
ببخشید اگه هیچ کسی مرحمه من نشد
ببخشید ماهه شبایه بی فروغه من
میخواستیم اما آخرشم نشد
کشیدیو بردی دلو به یغما تا ابد
توو باغچه ی دلم
تو بودی اون گله سر سبد
تبر زدی به اتفاق با ی غریبه ای
سوزوندی قلبم اونهمه عشقو کردی هدر
تاریخچه ی خاطراتت هنوز توو مغزمه
شدم مومنی که دست به دعا میبره ی تنه
شب تا صبح میزنه دامنه خدا چنگ
میگه برگردون اونو خدا میگه بیخود نجنگ
...
عمرم تقاصه کیو دارم میدم؟
آخه من بودم طعمه خیانت چشیدم
راست میگی دیگه آخراشه وایسا
همین شبا منم از این دیار میرم
منم همون ماهیه بی جونه کوچیکه کنجه تنگ
که نرسیدی بهش میونه اون کثیفی مرد
منم ستاره ی تو بودم یادته شبا اونجا
نگو الکی بود همه شیفتگی های نازه تو
باور کن دیگه حاله دلم بده این درده دوریه تو بدجور ورم زده
بیدارم مگه میتونم بخوابم
تا فکر میکنم دست به موهات زده
به تو فکر میکنم قلبم میاد بالا
اشکالی نداره تو لالا کن لالا
من میشینم لا به لای دردا
تو غصه نخور
بی تو نمیتونم
زنده نمیمونم
دیگه مردی واسم
عاشقی نمیکنم
تاریکه بازم فردا
چند سال پیش نزدیک خونتون تو کوچه
دیدم داره میگیره دستاتو از هم پاچیدم
منگریه کنم یا نکنم بهم بگو دیگه
قلبم پاره میشه بهت گفتم یا نگفتم
تو میرسی به عشقت بگو گفتم یا نگفتم
تهش خیلی بده بهم بگو گفتم یا نگفتم
تو غصه نخور نوشتم دردامو واسه تو
من تنهایی میمیرم بهت گفتم یا نگفتم
میگذرم از همه حسی که داشتم واسه تو
به ابوالفضل که هر شب شکستم سر تو
تو گذشتیو گذاشتی بمیرن خاطره ها
ولی افسوس نموندی واسه من باکره ها
من صدا کردمو آخر به دادم نرسید
او صدا کرد و برفت یک دفعه از دم به کجا
این دل بی ثمرم خاک شدو سوخت ولی
مرد بارونمو آخر میزنم سر همه جا
میکشه اون دلت پر واسه من هنوز
هنوزم میگی میرسیم یه روز
دلت مگه پر نیس
خدا باهات خوب نیس؟
بهونه هات قشنگ بودن برام ی روز
یاد تو افتادم از پا افتادم
نمیگذره خدا یادت باشه هرروز
بارون زده بازم صداشو بنازم
پاییز اومد بازم رسیده همون روز
غمخواره زندگی معلومه منم احساس منمرده نگفتم به ننم
دلتنگ بچگی معلومه منم دلبند چشاشی د بگو به منم
عاشق هرزگی معلومه تویی دیگ نمیخوامت ولی نگفتم به ننم
باورم نمیشه راستی راستی رفتی تا رسیدم بگم بهش مرده بودش ننم